رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی

روابط دچار سردی وتیرگی می‌شود و روابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می‌گردد سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می‌گردند و بطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه‌های فردیاجتماعی است به شدت به مخاطره می‌افتد هر چند خانواده‌های کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه می‌کنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان می‌دهند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 152 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 139
سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی

-1- مقدمه

وجود یک جامعه سالم از نظر بهداشت روان، وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند مجامع، گروهها و خانواده‌های موجود در آن جامعه است وجود خانواده‌های سالم ودارای سلامت روان می‌تواند تاثیر بسزایی در سلامت روانی موجود و ایجاد بهداشت روانی در آن جامعه داشته باشد، زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است و هر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن، در جامعه بزرگ انسانها تاثیر مستقیم و موثر دارد و ثبات و بی‌ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یا بی‌ثباتی جامعه تاثیر دارد.

کودک عامل گسترش نسل است و تولد هر کودک می‌تواند بر پویایی خانواده اثر بگذارد، والدین و دیگر اعضای خانواده باید تغییرات متعددی را جهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[1] بر خانواده می‌تواند اثرات عمیقی داشته باشد، زیرا خصوصیات کودکان و نوزادان معلول[2] حدود انتهایی رفتار است و از آنجایی که معلولیت و رفتارهای ناشی از آن امری ثابت و پایدار می‌باشد، این امر بر تعاملاتی که کودک با والدین و خواهران و برادران خود دارد، تاثیر می‌گذارد (هالاهان وکافمن[3]، 1998).

مراقبت‌های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می‌کنند، برنحوه تعامل والدین تاثیر می‌گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی و مشکلات اقتصادی زیادی را در خانواده ایجاد می‌کند، بنحوی که یکایک افراد خانواده دچار بحرانهایی ناشی ازوجود فرد معلول می‌شوند.

روابط دچار سردی وتیرگی می‌شود و روابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می‌گردد. سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می‌گردند و بطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه‌های فردی-اجتماعی است به شدت به مخاطره می‌افتد هر چند خانواده‌های کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه می‌کنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان می‌دهند(حسین نژاد، 1375).

در تحقیق حاضر سعی محقق بر روشن کردن این موضوع است که آیا حضور کودک عقب مانده ذهنی در خانواده می‌تواند بر سازگاری اجتماعی مادران اثرات منفی داشته باشد یا نه؟

2-1- بیان مساله

خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هر یک از اجزای و اعضاء آن کل نظام را مختل می‌کند و این نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشدید و مشکلات جدیدی را ایجاد می‌کند. با این نگرش، معلولیت یکی از فرزندان، برتمامی خانواده و کارکردهای مختلف آن و بر یکایک اعضاء تاثیر غالبا منفی باقی می‌گذارد. به عبارت دیگر معلولیت فرزندی در خانواده، مانع از آن می‌شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحو مطلوب داشته باشد.

از جمله این کارکردها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان‌، تأمین محیطی دلپذیر برای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می‌باشد. خانواده پایگاهی برای برقراری ارتباطات اجتماعی است و برقراری ارتباط با دیگران در استحکام شبکه خویشاوندی سهم بسزایی دارد (ناصرشریعتی وداورمنش، 1374ص 117-116).

همانطور که می‌دانیم انسان عادی برای حفظ و تطابق خود با محیط از انواع روشهای خودآگاه و مکانیسم‌های دفاعی کمک می‌گیرد. ولی هر انسانی در برابر فشارها و عواملی که سبب ایجاد تنش و فشار روانی در او می‌شود، دارای آستانه تحمل است و چنانچه فشارهای محیطی او بیش از اندازه شود، در نقطه‌ای تعادل روانی او به مخاطره می‌افتد (اسلامی‌نسب، 1373ص33).

با به دنیا آمدن کودک ناتوان فشارهایی بر والدین وارد می‌گردد که موجب بر هم خوردن آرامش و انسجام خانواده می‌شود، در نتیجه سازش یافتگی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد.

فابر[4] (1975) خاطر نشان می‌سازد که در اثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زیر به والدین و سایر اعضای خانواده تحمیل می‌شود:

1) به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان

2) محدود شدن پیشرفت خانواده

3) وقوع بحرانهایی مانند مشکلات زناشویی، طلاق، افسردگی والدین

4) بروز احساساتی از قبیل خشم، ناامیدی و احساس گناه (ترنبول وترنبول[5]، 1990 به نقل از شریفی‌درآمدی ص64).

رزنبرگ ورابینسن (1990) به تاثیر شرایط خانواده بر سازگاری با تولد کودک معلول اشاره می‌نماید. آنها خاطر نشان می‌سازند. خانواده‌هایی که از نظر وضعیت آموزشی، تربیتی و فرهنگی در وضعیت مناسبی نیستند و از امکانات حمایتی برخوردار نباشند و شرایط اقتصادی بدی داشته باشند، فرایند سازگاری را بخوبی طی نمی‌کنند و دچار ناراحتی می‌شوند (به نقل از ماهر،1377).

البرزی (1375) درباره تاثیر کودک عقب مانده ذهنی بر والدین و رویارویی پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهنی نشان میدهد که والدین به واکنشهای مختلفی دچار می‌شوند که عبارتند از:احساس خجالت (41درصد)، احساس گناه (37درصد)، پنهان کردن فرزند (10درصد).

خانواده در ارتباط با داشتن چنین فرزندی فشارهایی را تحمل میکند که از جمله آن مواردی از قبیل نگرانی برای فرزند (87درصد)، آزردگی عصبی (2/53درصد)، تاثیر بر روابط خانواده (23درصد)، اختلاف زناشویی (18درصد) اشاره نمود (شریفی‌درآمدی، 1381ص165-164).

فابر (1959) یکی از اولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجادشده در خانواده که ناشی از پی بردن به معلولیت کودک است را مورد بررسی قرار میدهد. یکی ازرایج ترین این استرس‌ها، واکنش اندوه است. این واکنش سمبل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است. بعبارت دیگر، داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن یک کودک طبیعی است. آگاهی از اینکه کودک آنها با مشکل متولد شده است و این مشکل ادامه خواهدیافت، فرایندی از اندوه را موجب میشود که شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو است.

فابر اشاره می‌کند که وجود کودک معلول اغلب موجب اختلال در رشد و تعالی خانواده نیز می‌شود. او ویژگی بحرانی که خانواده با آن روبرو است را مانند یک توقف در چرخه زندگی خانواده تعریف می‌کند که در اثر آن :

الف) رشدوتکامل خانواده کند می‌شود

ب) هماهنگی میان و ظایف اعضاء خانواده مختل می‌گردد، در حالیکه در شرایط عادی این هماهنگی موجب رشد و تکامل خانواده می‌شود (ملک‌پور، 1369).

از عوامل فشارزا بر خانواده و والدین کودکان معلول، عوامل غیر اجتنابی هستند که در برابر فعالیتها و اهداف خانواده موانعی را بوجود می‌آورند، این عوامل مشقت‌های عمومی هستند که با فعالیتهای تفریحی، فرصتهای شغلی و فعالیتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند. مک کابین و همکاران معتقدند که هم میزان و هم انعطاف تفریح و فراغت[6] در این خانواده‌ها کاهش می‌یابد و به همان صورت نیز به دلیل کارهای زیاد مسایل زمانی کاهش پیدا می‌کند. عوامل فشارزای دیگر ناشی از زندگی اجتماعی خانواده[7] می‌باشند (حسین‌نژاد، 1375).

کازات و ماروین (1984)، فابر (1959) واکنش‌های منفی که والدین از دوستان و همسایگان مشاهده می‌کنند و همچنین خجالت و احساس شرم والدین و یا خواهران و برادران به خاطر فرزند یا برادرشان، همچنین ترس از حوادث و تصادفات نیز میتواند منجر به انزوای اجتماعی خانواده گردند (دارلینگ و سلیگمن، 1989به نقل از ایلالی،1376).

در خانواده‌های کودکان معلول مادر بیشترین دشواری و فشار را در نگهداری کودک تجربه می‌کند. با حضور کودک معلول در خانواده مادر دیگر قادر نیست مانند قبل کارهایی مثل آماده کردن غذا، شستن لباسها، خرید هفتگی خانه و کمک در تکالیف مدرسه را بخوبی انجام دهد. زمانی را که صرف افراد دیگر خانواده می‌کرد، کاهش می یابد. زیرا بیشتر وقت او صرف مواظبت و تامین احتیاجات کودک معلول می‌شود. با دور شدن مادر از کارهای قبلی، سایر اعضای خانواده بیشتر احساس مسولیت می‌کنند. ممکن است برای افراد دیگر خانواده، سازگاری با فشارها و امور جدید که ناشی از وجود کودک معلول است، بسیار مشکل باشد (ادیب‌سرشکی، 1380ص132).

3-1-اهمیت وضرورت

یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است. این محیط زندگی را می‌توان طوری تنظیم کرد، که هر چند در بهبود وضع افراد، موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. در جامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت از نظام اجتماعی، حمایت از همه اعضای آن می‌باشد.

با توجه به آمار دانش‌آموزان در سال 1370 که حدود 15میلیون نفر برآورد شده[8] وبا توجه به متوسط درصد انواع دانش‌آموزان استثنایی، لذا تخمین زده می‌شود در کشور حدود 2میلیون دانش‌آموز استثنایی وجود دارد (سیف‌نراقی، 1380ص18).

بنابراین تعداد قابل توجهی از خانواده‌ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یک کودک معلول و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد، فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می‌برند، که این عوامل می‌توانند، ثبات خانوادگی را برهم‌زده و باعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند. ازطرف دیگر بسیاری از متخصصانی که با افراد معلول و استثنایی کارمی‌کنند به اهمیت توجه به این خانواده‌ها واقف هستند و همچنین اثرات حضور یک کودک معلول را بر پویایی یک خانواده درک می‌کنند. متخصصین کودکان استثنایی از تاثیر منفی و مثبت یک کودک بر خانواده باخبرند (ماهر، 1377ص626).

مادران با توجه به ساختار شخصیتی خود بیشتر احساس مسولیت و یا گاهی احساس گناه می‌کنند که این مکانیزم، باعث کسب اطلاعات بیشتر در زمینه ناتوانی و معلولیت فرزند و حمایت افراطی از کودک معلول می‌شود. ازطرفی چون مادران بیشتر وقت و انرژی خود را صرف کودک می‌کنند، بیشتر از پدران با همسایگان، اطرافیان و فامیل ارتباط دارند و در معرض توضیح دادن وضعیت کودک قرار می‌گیرند. مادران بیشتر بر حسب مسایل هیجانی، روابط‌ خانوادگی و خارج از خانواده واکنش نشان می‌دهند (رضازاده، 1379).

مطالعاتی که در مورد تاثیر تولد یک کودک مبتلا به ناتوانی بر خانواده انجام گرفته نشان می‌دهد که در مورد مادران سطوح بالایی از فشار روانی (کازاک و بکمن، 1991)، نشانگان افسردگی و از هم گسیختگی خانوادگی (بریستول‌گالا و کراسکوپلور،1980) و همچنین فرصت کمتری برای خود و همچنین سلامت جسمی و خلقیات سطح پایین دارند (هولروید،1974 به نقل از منصف‌زاده، 1377).

درمطالعه‌ای که در مورد مشکلات روانی-اجتماعی خانواده‌های کودکان معلول انجام گرفت نشان داده شده که والدین کودکان عقب مانده ذهنی و جسمی، روان‌رنجوری بیشتری را نسبت به خانواد‌های عادی داشتند و سازگاری زناشویی در خانواده‌های عقب مانده ذهنی پایین‌تر بود (سینگ‌های[9]، گویال[10]، پرشاد[11]، سینگ‌های، والیا[12]،1990).

وقتی والدین با عقب ماندگی فرزند خود روبرو می‌شوند به دنبال جایی یا کسانی می‌گردند که آنان را در چگونگی برخورد و سازگاری با این پدیده راهنمایی نمایند. وظیفه ما کمک به والدین در جهت سازگاری و از طرفی کمک در جهت یافتن علت به منظور رهایی از احساس گناه و یا اختلافات زناشویی و غیره است (یعقوبی، 1372).

با توجه به مطالبی که مطرح شد تحقیق حاضر به مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش‌پذیر با مادران کودکان عادی خواهد پرداخت. در این پژوهش سازگاری اجتماعی در هفت بعد (انجام وظایف روزمره، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فوق‌برنامه، روابط خویشاوندی، روابط زناشویی، نقش‌ والدینی، روابط خانوادگی، موقعیت اقتصادی بررسی خواهد شد.

مادر نقش اساسی در حفظ تعادل روانی- اجتماعی خانواده دارد و ایجاد تنش و فشار در مادر بر سایر اعضای خانواده اثر می‌گذارد و با توجه به اینکه مادر نقش مهمی در سلامت روان اعضای خانواده دارد پرداختن به وضعیت مادران اهمیت زیادی دارد و همچنین با توجه به اینکه در مورد سازگاری مادران کودکان عقب مانده ذهنی تحقیق صورت نگرفته است، بررسی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد.

4-1-اهداف کلی

1-ارزیابی سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و مقایسه آن با سازگاری اجتماعی مادران کودکان عادی شهر کاشان

1-4-1-اهداف جزئی

تعیین ارتباط بین سازگاری اجتماعی با متغییرهای سن کودک، سن مادر، سطح تحصیلات مادر، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان و رتبه تولد فرزند درمادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر شهر کاشان

5-1- فرضیه‌های پژوهش

1-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی است.

2-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در انجام وظایف روزمره کمتر از مادران کودکان عادی است.

3-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در فعالیتهای اجتماعی و فوق برنامه کمتر از مادران کودکان عادی است.

4-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط با خویشاوندان کمتر از مادران کودکان عادی است.

5-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط زناشویی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

6-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در نقش والدینی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

7-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط خانوادگی بیشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.

8-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در وضعیت اقتصادی بیشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.

سوال‌های پژوهش

1- آیابین سن کودک و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

2- آیابین سن مادر و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش ‌پذیر رابطه وجود دارد ؟

3- آیابین سطح تحصیلات مادر و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

4- آیابین طول مدت ازدواج و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

5- آیا بین تعداد فرزندان و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

6- آیابین رتبه تولد فرزند و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

6-1-تعریف واژه‌ها

1-6-1-سازگاری اجتماعی

تعریف نظری: سازگاری اجتماعی در اصطلاح، مراوده بین فرد و محیط اجتماعی تعریف شده است (ویزمن وپی‌کل، 1974). آرامش روانشناختی، کارایی شغلی، نشانه‌های جسمی و پذیرش اجتماعی از شاخص‌های سازگاری اجتماعی هستند (شوهان،1993).

تعریف عملیاتی: نمره‌ای که فرد در مقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن و پی‌کل بدست می‌آورد وخرده مقیاسهای این آزمون شامل: انجام وظایف روزمره، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فوق‌برنامه، روابط خویشاوندی، روابط زناشویی، نقش‌ والدینی، روابط خانوادگی، موقعیت اقتصادی می‌شود.

2-6-1-عقب مانده ذهنی

تعریف نظری: مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، کارکرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است که با محدودیت‏های مهم در کارکرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های کارکردی تحصیلی، کار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی. سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1994ترجمه نیکخو، 1373).

3-6-1 عقب مانده ذهنی آموزش پذیر

تعریف نظری: افراد این سطح از عقب ماندگی طی سالهای پیش دبستانی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی را کسب می‌کنند و در سالهای آخر نوجوانی می‌توانند مهارتعای تحصیلی حدود کلاس ششم را کسب کنند. در سالهای بزرگسالی معمولا مهارتهای اجتماعی و شغلی کافی را پیدا می‌کنند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1994ترجمه نیکخو، 1373).

تعریف عملیاتی: در این پژوهش به کودکی که بهره هوشی او بین 50 تا 70 باشد اطلاق می‌شود. بهره هوشی در پرونده تحصیلی او ثبت شده و جزء دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیرطبقه بندی شده باشد.

4-6-1-کودکان عادی

تعریف نظری: دانش‌آموزی که به ظاهر نقص جسمی، روانی و شناختی قابل ملاحظه‌ای نداشته و در مدارس عادی به تحصیل مشغول است (رضازاده، 1379).

تعریف عملیاتی: منظور دانش‌آموزی است که در مدارس عادی شهر کاشان در مقطع راهنمایی به تحصیل مشغول است.

5-6-1-مادر

کسی که کودک را به دنیا آورده و در حال حاضر کودک با او زندگی می‌کند.

فصل دوم

پیشینه تحقیق

چهار چوب پنداشتی

مروری بر مطالعات پیشین

1-2-چهار چوب پنداشتی

این فصل مشتمل بر چهار چوب پنداشتی و مروری بر مطالعات انجام شده می‌باشد.

چهار چوب پنداشتی این پژوهش بر اساس مفاهیم عقب ماندگی ذهنی و سازگاری اجتماعی است.

عقب ماندگی ذهنی بیماری نیست؛ بلکه حاصل یک فرایند بیمارگونه در مغز و با محدودیت در کارکرد هوشی و انطباقی است. علت عقب ماندگی ذهنی غالبا نا‌مشخص می‌ماند و پیامدها‌ی آن در مشکلات بیمار در کارکرد هوشی و مهارت‌های زندگی تظاهر می‌کند.

در میانه دهه 1800 بسیاری از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی به مؤسسات شبانه‌روزی و بر اساس این باور که اگر این کودکان آموزش جدیدتری دریافت کنند، خواهند توانست به خانواده‌های خود باز گردند و در جامعه در سطحی بالاتر فعالیت نمایند، سپرده شدند. این مؤسسات شبانه‌روزی وی‍‍ژه کودکان مبتلا به عقب ماندگی در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسید. آگاهی مردم از شرایط پرازدحام، غیر‌بهداشتی و در مواردی توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسه‌زدایی منجر گردید. از اواخر دهه 1960، کودکان معدودی به مؤسسات شبانه روزی سپرده شده‌اند و مفهوم وارد کردن در محیط مدارس و بهنجارسازی در موقعیت‌های زندگی بین گروههای طرفدار و اکثر مردم بارزتر شده است.

پس از تصویب قانون عمومی 142-94 (قانون آموزش برای همه) در 1975، سیستم مدارس عمومی موظف شده‌اند که خدمات آموزشی مناسب برای کودکان مبتلا به ناتوانی فراهم کنند. این قانون در سال 1990 تعدیل و گسترده شد. در حال حاضر پیش بینی آموزش عمومی برای همه کودکان از جمله کودکان مبتلا به ناتوانی از نظر قانون الزامی است و باید در محیطی با کمترین میزان محدودیت ارایه شود.

علاوه بر سیستم آموزشی، سیستم‌های زیادی برای حمایت از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بوجود آمده‌اند در بین آنها انجمن کودکان استثنایی و انجمن ملی برای شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخص‌ترین سازمان حمایتی در این زمینه انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی است که در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگی ذهنی و نیز حمایت از پژوهش و تصویب قوانین در ارتباط با عقب ماندگی ذهنی بسیار مؤثر بوده است (کاپلان سادوک،1993 به نقل از پورافکاری،1382ص339).

افزایش علاقه به قرار دادن کودکان استثنایی در کنار کودکان عادی در طول سه دهه گذشته نمایانگر این احساس در جامعه است که همه افراد جدای از شرایط ویژه‏ای که دارند باید فرصتها و مجال‏هایی را جهت شکوفا ساختن هر چه بیشتر توانایی‏های خود در اختیار داشته باشند (کرک و کالاگر[13]، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

والدینی که باید با مشکلات یک کودک مبتلا به معلولیت شدید مقابله کنند، با دو بحران مواجه می‏باشند: اولین، بحران مرگ سمبولیک کودک است که برایشان اتفاق افتاده است. والدینی که در انتظار تولد کودکی می‏باشند، به صورت اجتناب‌ناپذیر درباره کودکی که هنوز متولد نشده است، فکر می‏کنند. آنها هدف‏هایی نظیر موفقیت‏ها، تحصیلات و امنیت مالی برای کودک خود در نظر می‏گیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیک کودک، از بر باد رفتن آرزوها و رؤیاهایشان دچار رنج می‏شوند. بحران دوم که در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبت‏های روزانه از کودک استثنایی می‏باشد. این اندیشه که کودک فرایند طبیعی رشد را طی نخواهد کرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی می‏کند بنابراین برخی از خانواده‏ها قادرند خود را با مشکل داشتن کودکی که دچار عقب ماندگی است تطبیق دهند در حالی که دیگران دچار آشفتگی می‏شوند (کرک و کالاگر، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه متحولی پیاژه

حرکتی که در تشخیص عقب ماندگی ذهنی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظریة متحولی پیاژه و همکار برجستة او اینهلدر است که با تحقیقات و پژوهش‏های مستمر، پیشرفت‏های قابل ملاحظه‏ای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس کار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی.

وقتی که وضع عقلی یک کودک عقب مانده را به کمک آزمون‏های عملیاتی تعیین می‏کنیم نشان داده می‏شود که این کودک، بی‏ چون و چرا در مرحله‏ای از تحول، تثبیت شده است به دلیل اینکه تست‏های غیر عملیاتی زیربنای تحولی و مرحله‏ای ندارند، این واقعیت را نشان می‏دهند. بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی که نخستین بار توسط همکار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت تحول روانی در عقب مانده ذهنی عمیق در پایان دورة حسی ـ حرکتی، عقب ماندگان ذهنی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و عقب ماندگان خفیف در دورة عملیات عینی متوقف می‏شود (رابینسون ورابینسون، 1975 به نقل از کجباف، 1377).

تعریف عقب ماندگی ذهنی

مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، کارکرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است که با محدودیت‏های مهم در کارکرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های کارکردی تحصیلی، کار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.

سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد.

همچنین سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی بسیار متفاوت است و می‏توان آن را به عنوان برآیند عمومی و نهایی فرایندهای آسیب شناختی تلقی کرد که کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی را تحت تأثیر قرار می‏دهند.



بررسی میزان پیش فعالی کودکان مادران شاغل و غیر شاغل مدارس

کاملا عادیست که کودکان جنب وجوش داشته باشند و از بازی کردن لذت می برند گاهی مادران به درمانگاه یا روان شناس مراجعه کرده و اظهار می کنند که فرزندشان بخصوص پسرشان بسیار بی قرار ، زیاد فعال ، حواس پرت ، بی ثبات و تکانشی است معلمان معمولا چنین دانش آموزانی را خوب می شناسند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 103 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 111
بررسی میزان  پیش فعالی کودکان مادران شاغل و غیر شاغل مدارس

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

بررسی میزان پیش فعالی کودکان مادران شاغل و غیر شاغل مدارس

فصل اول

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت تحقیق

فرضیه ها

تعاریف متغیرها

مقدمه

کاملا عادیست که کودکان جنب وجوش داشته باشند و از بازی کردن لذت می برند . گاهی مادران به درمانگاه یا روان شناس مراجعه کرده و اظهار می کنند که فرزندشان بخصوص پسرشان بسیار
بی قرار ، زیاد فعال ، حواس پرت ، بی ثبات و تکانشی است . معلمان معمولا چنین دانش آموزانی را خوب می شناسند .

افرادی که به نحوی با بیماران روانی ، عقب ماندگان ذهنی ، معتادین به مواد مخدر ، الکل سروکار دارند به این امر اعتقاد دارند . مشکلات روانی مختص به یک قشر یاگروه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شود . کارگر ، کارمند ، معلم ، دانشجو ، دانش آموز و غیره . . . . . را
نمی شناسد و به عبارت دیگر امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای همه افراد وجود دارد و در این میان دانش آموزان از ارزش بالاتری برخوردار می باشند زیراکه امیدهای آینده این جامعه می باشند و یکی از بیماری های روانی که آنها را تهدید می کند اختلال کمبود توجه / بیش فعالی می باشد که یکی از متداولترین اختلال های دوران کودکی می باشد که میزان مراجعه به مراکز درمانی به علت آن بیش از سایر اختلال های دیگر می باشد . ‍‍‍( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 11 ) .

درمورد این اختلال هنوز دانش کافی بدست نیامده است و پرسش های زیادی در مورد این اختلال وجود دارد که پاسخی برای آنها یافت نشده است . برای همین پژوهش های زیادی در این مورد انجام گرفته است تا علل آن مشخص شود . مثلا همین تحقیق که در مورد بررسی رابطه این اختلال با اشتغال مادران در خارج از خانه می باشد که احتمالا بین آنها نیز رابطه معناداری وجود دارد که در بین مدارس ابتدایی به عمل آمده است .

واما اشتغال مادران در خارج از خانه به خانواده که یکی از ارکان آن فرزندان می باشند تأثیر به سزایی دارد . اشتغال زنان که بیش از هرچیز به سبب نیاز اقتصادی پدید آمده است، پس از بروز جنگ های دراز مدت در مغرب زمین و کمبود نیروی انسانی ، دامنة وسیعی پیدا کرد و با به کارگرفتن زنان در واحدهای تولیدی ، زمینه اجتماعی اشتغال آنان در عرصه های گوناگون ، فراهم آمد . ( مهرداد نورائی ، مجله علوم روان شناختی ، دوره سوم ، زمستان 1383 ، شماره 12 ، صفحه 363 ) .

از مطالعات به عمل آمده ، برمی آید که اشتغال زنان به ویژه زنان دارای همسر و فرزند به وظایف و مناسبات درون خانواده تأثیر قابل ملاحظه ای می گذارد و این تأثیر به نوبه خود در روابط و کارکردهای زندگی اجتماعی ( بیرون از کانون خانوادگی ) آنان منعکس می گردد . هر چند اشتغال زنان به مرور زمان ، تا حدود زیادی ، در جامعه پذیرفته شده است ، ولی قول فرهنگی لازم جهت برقراری هماهنگی میان این اشتغال و تقسیم وظایف و مسؤولیت ها در موزة خانواده ، کاملا تعفق نیافته است .

( مهرداد نورائی ، مجله علوم روان شناختی ، دوره سوم ، زمستان 1383 ، شماره 12 ، صفحه 363 ) . ( مجلة علوم روان شناختی ، 1382 ) .

بیان مسئله

نتیجه ی پژوهش های انجام شده در مرکزهای پژوهشی و دانشگاهی در سراسر جهان ، شناخت و آگاهی بسیار جدیدی از ویژگی ها و سبب شناسی اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی به دست داده اند . این آگاهی از واپسین سال های دهه ی 80 میلادی ( پژوهش وندر میروسرجنت ، 1988 ) . و به ویژه یک دهه بعد ، یعنی زمانی که بار کلی در سال 1997 مقاله ای در مورد این اختلال نوشت ، نمود پیدا کرد ، بر این اساس ، دانشمندان آنچه را که درباره ی سبب شناسی این اختلال می دانستند بازنگری کردند و به نظر می رسد الگوی جدیدی در این زمینه در حال شکل گیری و گسترش است . در این الگوی جدید ، تأکید بر تکانشگری ناشی از نارسایی بازداری است که به شکل ( نارسایی در کنترل حرکتی ) ظاهر می شود .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 12 ) .

در این پژوهش سعی شده که رابطه کمبود توجه یا بیش فعالی کودکان مدارس ابتدایی با اشتغال مادران در خارج از خانه مورد بررسی قرار بگیرد تا معلوم شود که آیا بین اشتغال مادران در خارج از خانه با این اختلال رابطه ای وجود دارد یا خیر .

افرادی که دارای بیش فعالی می باشند در زندگی روزمره دچار مشکلاتی می باشند که در بعضی موارد می تواند کار آنها را مختل کند .

بار دیگر اهمیت توجه به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی را به پژوهشگران ، دانشجویان و مسئولان بهداشت و درمان جامعه یادآور می شویم . پرسش های زیادی در مورد این اختلال وجود دارد که هنوز پاسخ مناسبی برای آنها یافت نشده است . در جامعه ایران ، این پرسش ها که به شیوع ، ویژگی ها و ارزیابی این اختلال و نیز چگونگی تعامل کودکان مبتلا با والدین ، معلمان و دوستان و انواع کمبودها مربوطند ، همچنان بدون پاسخ مانده اند و با توجه به شیوع زیاد این اختلال ، ضروری است تا این اختلال و دانش آموزان دارای این اختلال را از یاد نبریم .

اهمیت و ضرورت تحقیق

اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی یکی از متداولترین اختلال های دوران کودکی است که میزان مراجعه افراد به مراکز درمانی به علت آن ، بیش از سایر اختلال های دیگر می باشد . امروزه ، این اختلال به دلیل های گوناگونی مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است . نخست آنکه این اختلال که اولین یا دومین اختلال فراوان در دوران کودکی و نوجوانی است برای بسیاری از دانش آموزان مشکل های قابل توجهی ایجاد می کند . و برعملکرد شناختی ، اجتماعی ، هیجانی ، خانوادگی آنان و سپس در بزرگسالی ، بر عملکرد شغلی و زناشویی آنها تأثیر می گذارد . ( تذکر 1 )

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 11 ) .

تذکر دوم ، سبب شناسی و درمان این اختلال هنوز به طورکامل مشخص نشده است .

تذکر سوم ، به نظر می رسد شناخت بهتر اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی ، به شناخت بهتر بسیاری دیگر از اختلال های کمبود هم چون اختلال سلوک ، اختلال نافرمانی ستیزشی و ناتوانی یادگیری کمک می کند .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، انتشارات رشد ، صفحه 11 ) .

لذا پژوهشگر قصد دارد پیرامون این موضوع ، تحقیقی را صورت دهد تا از این طریق مسائل و مشکلات دانش آموزان مدارس ابتدایی و همچنین آشنایی بهتر با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و تأثیر اشتغال زنان در این زمینه مشخص شده و دیدگاه بهتر و روشن تری را روی افراد گذاشته شود .

اهداف تحقیق

هدف کلی از این پژوهش بررسی رابطه بین اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی کودکان مدارس ابتدایی با اشتغال مادران در خارج از خانه می باشد .

اهداف جزئی

1- مشخص نمودن افراد دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در بین دانش آموزان مدارس ابتدایی .

2- مشخص نمودن وضعیت اشتغال مادران آنها .

3- توصیف نمرات دانش آموزان مدارس ابتدایی شهرستان خمین و مقایسه نمرات افراد دارای مادران شاغل و غیرشاغل و همچنین ایجاد انگیزه بیشتر جهت پژوهش هایی از این نمونه .

4- زمینه ی را فراهم کنیم برای اجرای تحقیقات آینده و در نهایت به عنوان یک فاکتور بهداشتی در جهت پیش گیری یا به حداقل رساندن اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در جوامع و گروه های بخصوص در بین دانش آموزان .

فرضیه

بین اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و اشتغال مادران در خارج از خانه رابطه معناداری وجود دارد .

میزان اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در بین کودکان دارای مادران غیر شاغل بیشتر از کودکان دارای مادران شاغل است .

تعاریف مفهومی و عملیاتی

الف ) تعریف مفهومی

اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی ( ADHD ) : بیش فعالی عبارت است از اختلال رشدی در توجه ، کنترل تکانش ، بی قراری و هدایت رفتار که به طور طبیعی ایجاد می شود و ناشی از اختلال های عصب شناختی بزرگ حسی ، حرکتی یا هیجانی نیست .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 20 ) .

زنان شاغل : به پرسنل شاغل زنان ، که طبق قانون کار یا به صورت استخدام کشوری یا پیمانی روزانه بین 6 تا 8 ساعت یا بیشتر از این زمان را در ادارات دولتی یا غیر دولتی اعم از آموزش و پرورش ، بیمارستان یا درمانگاه و غیره . . . . . و یا به صورت شاغل آزاد در مغازه یا آرایشگاه و غیره . . . . . وقت خود را صرف به مردم بکار می گیرند .

ب ) تعریف عملیاتی

اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی : اختلالی است که در این تحقیق به وسیله مقیاس درجه بندی کانرز برای والدین و معلمان تشخیص داده می شود . اگرچه آزمون های

متعددی برای ارزیابی اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی ساخته شده است ولی شاید هیچ کدام به اندازه دو مقایسی که توسط کیت کانرز برای والدین و معلمان ساخته شده مورد استفاده قرار نگرفته است .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 75 ) .

فصل دوم

الف ) مبانی نظری

ب ) تحقیقات انجام شده ( پیشینه ی تحقیق )

تعاریف بیش فعالی

اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی به شکل های مختلف و با نام های متفاوتی تعریف شده و تقریبا هیچ گاه توافقی در این زمینه وجود نداشته است . برخی از مؤلفان ، تعریف های ویژه ی خود را ارائه
می کنند . و برخی دیگر از افراد یا برخی از انجمن ها ، معیارهای خاصی را برای تعریف این اختلال به صورت بالینی ، خود در نظرمی گیرند . والدین و مربیان کودکان اغلب اصطلاح بیش فعال را جهت توصیف کودکانی به کارمی برند که سرزنده ، خستگی ناپذیر ، بسیار فعال و پرجنب وجوش هستند . این اختلال معمولا با ویژگی هایی چون بیش فعالی ، تکانشگری ، بی توجهی ، پرتحرک ، بی قرار ، پریشان و مانند اینها توصیف شده و اغلب این نگرش وجود داشته است که آن را ناشی از عوامل زیستی ، آسیب مغزی یادداشت بدانند . در این میان ، درمانگران به تعریفی عملیاتی احتیاج دارند تا در کارهایشان به آن مراجعه کنند . زیرا بدون در اختیار داشتن تعریف عملیاتی مجبور می شوند براساس مفاهیم نه چندان مشخصی هم چون آسیب مغزی ، مشکل های عاطفی ، محرومیت های محیطی و توصیف های مقوله ای گوناگون کارکنند . معمولا تعریف های متعددی که ارایه شده هرکدام برجنبه ای تأکید داشته اند . برای مثال ، وری [1] ( 1968 ) . در تعریف خود ، بر فعالیت حرکتی بیش از حد تأکید می کند : ( فعالیت حرکتی روزانه ، که به طور معناداری بیشتر ازحد عادی است ) . گاهی براساس نیاز فردی که تعریفی از این اختلال عرضه می کند ، تعریف های متفاوتی از آن به عمل آمده است . برای مثال ، کنت [2] ( 1994 ) . در واژه نامه ی ورزشی خود این اختلال را : ( فعالیت حرکتی بیش از حد ) تعریف می کند . بارکلی [3] ( 1982 ) می نویسد اگرچه برسد نشانه ها و ویژگی های بیش فعالی معمولا اتفاق نظر وجود دارد ، ولی هنوز برسر تعریف آن ، چنین توفقی حاصل نشده است . برای مثال ، بسیاری از دانشمندان معتقدند که بیش فعالی فراگیر در تکانشگری بیش فعالی و بی توجهی است . بارکلی ( 1982 ) تعریف زیر را پیشنهاد می کند :

( بیش فعالی عبارتست از اختلال رشدی در توجه ، کنترل تکانش ، بی قراری و هدایت رفتار که بطور طبیعی ایجاد می شود و ناشی از اختلال های عصب شناختی بزرگ ، حسی ، حرکتی یا هیجانی نیست ) .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، انتشارات رشد ، صفحه 19 – 20 ) .

تیلور به این تعاریف اشاره کرده است

1- پرجنب وجوش عبارت است از فعالیت بدنی زیاد . کودک پرجنب وجوش بیش از کودک معمولی تحرک دارد . حرکاتش ناگهانی است و به دشواری می تواند مدتی سرجایش بنشیند . این کودکان با وجود آنکه پرتحرکند . ولی به هنگامی که توجهشان به چیزی جلب می شود می توانند حواسشان را متمرکز کنند . به طورکلی این گونه کودکان پرتوان و پرانرژی اند ، اما گاهی این فعالیت زیاد از اضطراب و عصبانیت ناشی می شود . معمولا این گونه کودکان را نافرمان می دانند چون وقتی به آنان می گویند سرجایشان بنشینند گوش نمی کنند . این رفتار از لحاظ کودکان مشکلی به حساب نمی آید هرچند که ممکن است والدین را خسته کند .

2- بی قراری یا اختلال در میزان دقت و توجه درکودکی دیده می شود که به دلیل داشتن آستانه دقت کوتاه مدت بیش از حد تحرک دارد و نامنظم و آشفته است .

3- تحرک یا فعالیت بیش از حد نشانة روانی درکودکانی است که بی قرارند و نمی توانند حواسشان را برچیزی متمرکز کنند .

( جوداگلاس ، اصلاح رفتارکودکان ، ترجمه سیاووش جمالو ، 1376 ، تهران ، ویرایش ، صفحه 214 – 213 ) .

همان گونه که اشاره کردیم تعریف مشخصی از بیش فعالی وجود ندارد که مورد پذیرش همگانی صاحب نظران باشد . بسیاری از پژوهشگران و درمانگران ترجیح می دهند تعریف و معیار تشخیصی وآماری اختلال های روانی [4] ( 1994 ) . را مورد استفاده قرار می دهند که از پذیرش بسیاری برخوردار است .

نظریه ها و دیدگاهها

در پیشینة پژوهشی مربوط به سبب شناسی اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی دو الگو یا نظریه اصلی
در این باره وجود دارد .

1- نظریه ی ساز وکار برانگیختگی

در این نظریه ادعا می شود که اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی ناشی از نابهنجاری هایی در ساز وکارهای برانگیختگی مغز در افراد دارای این اختلال است . در این نظریه سعی می شود چگونگی پاسخ دهی مغز مطالعه می شود و مشخص شود که چه مشکلی در دستگاه عصبی این کودکان وجود دارد که در پاسخ دهی آنها به محرک های بیرونی و درونی ، مشکل ایجاد می کند .

( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، انتشارات رشد ، صفحه 58 ) . در رویکرد برانگیختگی ، ساز وکارهای برانگیختگی از دو جنبه مورد پژوهش قرار می گیرند . جنبه اول ، بیش برانگیختگی و جنبه دوم کم برانگیختگی است ، و می توان رفتار کودکان با اختلال نارسایی
توجه / بیش فعالی را از هرکدام از این دو جنبه بررسی کرد . رویکرد بیش برانگیختگی بیانگر آن است که این اختلال درکودکان ناشی از این وضعیت است که فزون شلوغی داده ها ، امکان تصفیه و انتخاب محرک ها را نمی دهد . در مقابل دیدگاه کم برانگیختگی معتقد است که میزان برانگیختگی پایین و ناکافی بودن میزان فعالیت ساز وکارهای کنترل بازداری باعث به وجود آمدن حواس پرتی و در نتیجه اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی می شود . مطالعه دقیق در سال های اخیر این یافته های شگفت آور را نشان می دهد که زمانی که کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی ، در معرض تحریک پذیری بالایی ، مثل موسیقی ، قرارمی گیرند ، عملکرد بهتری در ریاضیات از خود نشان می دهند . این پژوهشگران معتقدند که تأثیر تسهیل گر تحریک پذیری شنیداری ، باعث عملکرد بهتر آنها در ریاضیات می شود . این یافته نشان می دهد که نظریه ی کم برانگیختگی می تواند به درک بهتری در سبب شناسی این اختلال کمک کند . ( حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 ، انتشارات رشد ، صفحه 58 – 59 ) .



بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت

آدمی موجودی شگفت انگیز است می تواند رویدادها را ادراک کند، به قضاوت های پیچیده دست بزند، اطلاعات را به خاطر آورد، مسائل را حل کند و نقشه ها را عملی سازد این ماشین پیچیده ممکن است برای مقاصد مختلف به کار افتد؟ مثلا نقشه جنگ را طرح کند یا به اکتشافات فضایی پردازد انسان دیگر را تحقیر کند یا بیماری را نوازش کند و بالاخره خواهان محبوبیت، برتری جویییا د
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 98 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 82
بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت

مقدمه

آدمی موجودی شگفت انگیز است. می تواند رویدادها را ادراک کند، به قضاوت های پیچیده دست بزند، اطلاعات را به خاطر آورد، مسائل را حل کند و نقشه ها را عملی سازد. این ماشین پیچیده ممکن است برای مقاصد مختلف به کار افتد؟ مثلا" نقشه جنگ را طرح کند یا به اکتشافات فضایی پردازد انسان دیگر را تحقیر کند یا بیماری را نوازش کند و بالاخره خواهان محبوبیت، برتری جویییا دوستی باشد. اینکه آدمی استعدادهای خود را صرف چه هدفهایی خواهد کرد منوط به انگیزش او است، یعنی به نوعی امیال، آرزوها، خواسته ها، نیازها، هوسها، گرسنگی ها، عشقها، تفریحها و ترسهای او بستگی دارد. (براهنی، 1366 )

یکی از هدفهای روان شناسی به عنوان یک علم، تبیین رفتار است. از این رو هر موضوعی که در این مورد به ما کمک کند باید مورد توجه قرار گیرد. تبیین رفتار یعنی اینکه چرا رفتار اتفاق می افتد. روانشناسی انگیزش بخشی از پاسخ به این چرا را ارائه می دهد. چرا یک موش به جستجوی غذا می پردازد؟ چرا یک دانشجوی دانشکده سخت تلاش می کند تا مهندس شود؟ در حالی که آن دیگری یا کمتر کار می کند یا کاری انجام نمی دهد؟ جواب سؤال اول این است که موش گرسنه است، لکن پاسخ سؤال دوم چندان روشن نیست زیرا انگیزش هر دانشجو به عوامل متعدد بستگی دارد. (شکرکن ، 1373)

هدف روانشناسی انگیزش، یافتن علل رفتارهای ساده و پیچیده است. در حقیقت علم انگیزش در جستجوی علت همه رفتارها است و در نتیجه روانسناسی را در تبیین رفتار یاری می دهد.

در طول قرنها عده زیادی از متفکران اجتماعی و فلاسفه پیرامون طبیعت انسان به بحث پرداخته اند و در این بین مطالب نظری خاصی پیرامون انگیزش بیان داشته اند. مثلا" در قرن یازدهم توماس هابز فیلسوف انگلیسی معتقد بود که انسان ذاتا" خودخواه، مخرب و سفاک است و نتیجه گرفت انسانها برای جلوگیری از هرج و مرج باید خود تسلیم قدرت سلطان خودکامه بنمایند.

بعد از هابز، جان لاک انگلیسی که از طرفداران حکومت پارلمانی بود ادعا کرد که انسان ذاتا" صلح جو، پاک طینت و سرشار از حس همکاری است. (به نقل از غفوری ، 1376)

قبل از اینکه به بیان نظریه های انگیزش بپردازیم لازم است که ابتدا تعاریفی از انگیزش عنوان گردد.

تعریف انگیزش :

گیج وبرلاینر انگیزش را به عنوان نیروی محرک فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده رفتار انسان تعریف کرده اند. آنها انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبه کرده اند در این مقایسه انگیزش به عنوان نیرو و جهت دهنده تلقی می شود. (طهوریان و همکاران ، 1374)

اتکنیسون و همکاران انگیزش را به عنوان عامل نیرو و جهت دهنده رفتار تلقی می کنند. (براهنی ، 1371)

اکثر روانسناسان مفهوم انگیزش را به عواملی محدود می سازند که به رفتار نیرو می بخشد و به آن جهت می دهد یک جاندار انگیخته در مقایسه با یک جاندار ناانگیخته با نیرو و کارایی بیشتری در یک فعالیت درگیر می شود. انگیزش علاوه بر نیرو بخشیدن به جاندار معموالا" به رفتار جهت می دهد بدین صورت که مثلا" شخص گرسنه برای جستجوی غذا و خوردن آن برانگیخته می شود.

بولز مفهوم انگیزش را مفهومی بحث انگیز می داند چرا که بعضی از روانشناسان احساس می کنند که فقط جنبه های نیرویابی رفتار را باید به حساب انگیزش گذاشت و مکانیزم های دیگر(یادگیری و شناخت) مسئول جهت دادن به رفتار هستند. از طرف دیگر بعضی روانشناسان مفهوم انگیزش را غیر قابل استفاده می دانند. ( شکرکن ، 1373)

نظریه های متعددی در مورد انگیرش بیان شده است که در اینجا اهم آنها را به ترتیب تاریخی توضیح می دهیم.

نظریه شناخت گرایی : اصطلاح انگیزش تا آغاز قرن بیستم بکار نمی رفت. طی صدها سال عقیده فیلسوفان بر این بود که آدمی موجودی هوشمند است که آزادانه اهداف خود را انتخاب می کند و درباره راه و رسم زندگی خود تصمیم می گیرد. عقل بود آنچه را که آدمی می بایست انجام دهد مشخص می ساخت. انسان آزاد و صاحب اختیار بود و خوب و بد و انتخاب بستگی به آموزش وهوش او داشت. فرض بر این بود که اگر کسی بداند کدام انتخاب خوب است خود به خود آن را برمی گزیند. چنین تصویری از وجود آدمی فردگرایی نامیده می شود. (باقری ، 1373)

در این نظریه مفهوم اراده نقش محکمی دارد و اراده را مثل تفکر و احساس یکی از نیروهای ذهن می دانستند و معتقد بودند چون انسان قادر به کنترل اراده خویش است پس باید مسئول اعمال خود باشد، نه تحت نیروهای خارج از خود باشد بلکه برعکس برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود می تواند جهان را دگرگون کند. (براهنی ، 1366)

اما بتدریج مفهوم اراده مورد اعتراض واقع شد. گاهی اوقات آدمی از انگیزه هایی که اساس رفتار او هستند اطلاع ندارد به همین جهت نیز انگیزه ها را باید چیزی جدا از فرایندهای شناخت و تفکر دانست.

اکثر روانشناسان معتقدند که گرچه نظریه ای شناختی تحلیل ارزنده ای از فرایند تصمیم گیری بدست داده اما متغییرهای انگیزشی را از نظر دور داشته است.

با این حال اکثر روانشناسان در تبیین انگیزش به نظریه شناختی سخت معتقد هستند از جمله جورج کلی مفهوم انگیزش را به کلی بی فایده می داند به نظر وی رفتار چیزی نیست که محتاج به انگیخته شدن باشد. بلکه رفتار دائما" فعال است ومساله اصلی، انتخاب رفتار بخصوص از میان رفتارهای ممکن است. ( گردون ، 1996 )

از متفکران قرون وسطی سنت توماس اکواینیس و از متفکران اخیر دکارت، هابز، اسپنیوزا از طرفداران این نظریه بودند.

نظریه لذت گرایی : همراه با بحث های فلسفی درباره خود و اراده آدمی، این نظریه نیز به میان آمد که آدمی موجودی است در جستجوی لذت و دوری از درد. این نظریه توسط توماس هابز در قرن هفدهم عنوان گردید کوششی است برای تبیین علت رفتار و نیاید آن را با مکتب اخلاقی لذت گرایی اشتباه گرفت. روانشناسان نظریه لذت گرایی را مردود دانسته اند. آنان از این لحاظ لذت گرایی را قبول ندارند که این نظریه بر معرفت خصوصی شخص از تجارب خویش متکی است. ما درباره احساس لذت درونی که به شخص دیگری دست داده است چه می دانیم؟ باید گفت که آنچه به کام یکی شهد است برای دیگری زهر می نماید. از طرف دیگر چون لذت گرایی به بحث تسلطی می انجامد مردود شناخته شده است. با وجود آن اخیرا" روانشناسانی از قبیل پل. ت. یانگ و دیویدس مک کلند نظریه لذت گرایی پیچیده ای را به میان کشیده اند با این تفاوت که مبنای کار این دانشمندان گزارش کار خصوصی افراد درباره لذت و درد نیست بلکه گرایش و گریز را به طور عینی اندازه گیری می کنند این روانشناسان نظریه لذت گرایی آزمایش را پرورش می دهند. (Borich , Tombary ، 1995)

مک کلند در نظریه لذت گرایی خود مدل برانگیختگی عاطفی را پیش کشیده است منظور او این است که پاره ای از محرکهای محیطی به صورت فطری لذت یا درد را برمی انگیزند و در جانداران تمایلی به گرایش یا گریز از این محرکها به عنوان هدف وجود دارد. میزان هیجان لذت بخشی یا دردناکی که به جاندار دست می دهد تابع سطح انطباق قبلی اوست. مثلا" در شرایط عادی صدای بلند آدم را ناراحت می کند ولی پس از چند ساعت توقف در فرودگاه هواپیماهای جت، سروصدا و کوچکترین ناراحتی را ایجاد نمی کند. اگر شدت محرک از سطح انطباق جاندار کمی بالاتر یا پایین تر برود احساس لذت دست می دهد ولی اگر به نحو بارزی تغییر کند موجب ناراحتی می شود. (براهنی ، 1366)

مک کلند انگیزش را مشتمل بر انتظارات آموخته شده ای در مورد هدفها می دادند، انتظار اینکه هدف بخصوص واکنش هیجانی مطبوع یا نامطبوعی ایجاد خواهد کرد. جاندار در گذشته هدفهایی را که مطبوع یافته به دنبال آنها می رود و از نزدیک شدن به هدفهایی که در گذشته درد و ناراحتی ایجاد کرده اند پرهیز می کند به این ترتیب مک کلند تمام انگیزه ها را آموخته شده تلقی می کند. برانگیختگی عاطفه فطری است ولی انتظارات شخص آموخته شده هستند. (باقری،1373)

این نظریه در آثار فیلسوفان باستان نیز منعکس است ولی در قرن هجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید و هر چند که به تدریج از رواج افتاد با این حال در سالهای اخیر بار دیگر نضج گرفته است.

نظریه غریزه ها : صورت افراطی دیدگاه ماشین گرا نظریه غریزه است. غریزه یک نیروی زیستی و فطری است که جاندار را از پیش آماده می سازد تا تحت شرایط مناسب به شیوه ای خاص عمل کند. مدتهای مدیدی رفتار حیوانات با غرایز نسبت داده می شد و گمان می رفت که حیوانات روح یا عقل ندارند و قادر به استدلال نیستند. نظریه تحول انواع داروین که تمایز زیادی بین آدمیان و جانداران دیگر قائل نبود در را به روی استفاده از نظریه غریزه برای تبیین رفتار آدمیان گشود. داروین معتقد بود که پاره ای از اعمال هوشمندانه موجودات زنده ارثی هستند که ساده ترین آنها بازتابها می باشد مثلا" بازتاب مکیدن در نوزادان که که انواع پیچیده این رفتار را غریزه می گویند. (Borich , Tombary ، 1995)

در اوایل قرن حاضر نظریه پردازانی از قبیل ویلیان جیمز، زیگموند فروید، ویلیام مک دوگال، نظریه غریزه را به صورت یک مفهوم تبیینی وارد روانشناسی کردند. بعضی از متفکرین غریزه را قالبی و مکانیکی پنداشتند. ولی مک دوگال آنها را تمایلات غایی هدف جویانه و ارثی دانست. ( براهنی ، 1366)

مکدوگال در کتابش تحت عنوان روانشناسی اجتماعی (1908) غرایز زیر را عنوان کرده است.

اکتساب، ستیزه جویی، تولید مثل، نفرت، خوارطلبی، ابراز وجود، سازندگی، کنجکاوی، گریز، جمعگرایی ، بعدها مکدوگال فهرست غرایز را تا هجده نوع گسترش داد که بعضی از آنها به نیازهای خاص جهانی مربوط بودند.(براهنی،1366 )

بعضی نظریه پردازان به یکی از دو غریزه اکتفا کردند مثلا" فروید معتقد بود که نیروی اساسی اما نو هوشیار وجود دارد که عوامل انگیزش نیرومندی در تعیین رفتار هستند یکی غریزه زندگی که رفتار جنسی تجلی می کند و غریزه مرگ که زمینه ساز اعمال پرخاشگرانه هستند . (باقری، 1373)

نظریه غریزه ها در طول ربع اول قرن حاضر رواج فراوان داشت ولی بعدها با مشکلاتی مواجه شد. اشکال اساسی این بود که هر کسی به سلیقه خود چند غریزه دیگر به به فهرست غریزه ها افزود تا جایی که در حوالی 1920 تعداد غریزه ها به شش هزار رسید. (براهنی، 1373)

همچنین مردم شناسان متوجه شدند که بعضی از غرایز در برخی از فرهنگها یافت نمی شود به عنوان مثال ستیزه جویی در تمام جوامع ابتدایی امری رایج نیست در بعضی از جوامع مردم نیاز به جنگیدن ندارند. (براهنی، 1371)

گرچه نظریه غریزه ها به تدریج از رواج افتاد ولی هرگز به کلی از میان نرفت و در سالهای اخیر گروهی از کردار شناسان اروپایی مثلا" نیکولاس – تین برگن و روانشناسان تطبیقی آمریکا از قبیل فرانک بینچ مساله غریزه را به شکل جدیدی در قالب « نقش پذیری» مطرح می کنند. این دانشمندان سرگرم تشیع جزئیات رفتار غریزی مخصوصا" در حیوانات رده پائینی هستند بحث های نظری را کنار گذاشته اند و به آزمایشگاه روی آورده اند و در جستجوی مکانیسم های فیزیولوژی رفتار غریزی هستند. (براهنی، 1366)

نظریه سائق ها : مهمترین نظریه ای که در حال حاضر مبحث انگیزش دیده می شود مفهوم سائق است که نخستین بار در سال 1918 رابت س. وودورت آن را مطرح کرد. منظور او از سائق نیرویی بود که جاندار را به عمل وامی دارد در مقایسه با عادت که جهت رفتار را تعیین می کند. اگرچه منظور وودورت از کلمه سائق، خزانه نیروی کلی جاندار بود ولی به زودی دیگران سائق های مختلفی از قبیل گرسنگی، تشنگی و میل جنسی را مطرح کردند. سائق از نظر این دسته از روانشناسان عبارت است از تمایل جاندار به گرایش یا دوری از هدفهای خاص بود. گرچه نظریه سائق ها شباهت زیادی با نظریه غریزه ها دارد ولی به عللی نظریه سائق ها بیشتر مورد قبول روانشناسان قرار گرفت.

زمانی که در سال 1931 فیزیولوژیست آمریکایی والترب کنن مفهوم تعادل حیاتی را مطرح کرد نظریه سائق اهمیت بیشتری پیدا کرد. مطابق این مفهوم هرگاه وضع درونی جاندار از حالت عادی منحرف شود بدن او دچار عدم تعادل می گردد. ظهور سائق های روانی، یکی از بدن کم می شود سائق گرسنگی فعال می گردد و جاندار به جستجوی غذا می پردازد و بعد از خوردن غذا تعادل خود را بازمی یابد. (براهنی،1366 )

کلارک هال این نظریه را پیش کشید که تمامی رفتارها یا از سائق های تعادلی ریشه می گیرند (سائق های اولیه نامیده می شوند) یا از سائق های ثانویه که خود از سائق های اولیه بوجود آمده اند. سائق های اولیه نیروهایی هستند که در درون فرد وجود دارند و به وسیله نیازهای زیستی نظیر گرسنگی و تشنگی ایجاد می شوند، این سائق ها باعث ایجاد فعالیت های تصادفی می شوند. این فعالیت ها ضرورتا" بدون جهت هستند تا زمانی که نیاز برآورده شود. اما وقتی که رفتار برآورده شد نیاز از طریق فرایند کاهش سائق و تقویت به عنوان یک عادت آموخته می شود. سائق های ثانویه یا اکتسابی مانند آرزوها و امیال مربوط به پول، عشق، ورزش کردن، نوشتن و یا نواختن موسیقی می باشند این سائق ها ناشی از نیازهای حیاتی نیستند بلکه از طریق همراهی با یک سائق اولیه کسب می شوند.

هال معتقد بود تمام فعالیت های اورگانیزم به سمت کاهش تنش جهت داده می شوند که این تنش به وسیله نیازها و سائق ها ایجاد می شود . ( بوریچ ، تامباری، 1995)

نظریه نیازهای کمبود – رشد : طبق این نظریه عمده ترین نیروی انگیزش فرد گرایشی است که او به رشد و خودشکوفایی دارد در همه ما این نیاز اساسی وجود دارد که تواناییبالقوه خود را در حد کمال پرورش دهیم و به پیشرفتی فراتر از وضع فعلی خود برسیم. تمایل طبیعی آدمی در جهت شکوفایی و تحقق توانایی بالقوه خود سیر می کند اگرچه ممکن است در این راه با موانع محیطی و اجتماعی روبه رو شود.

آبراهام مازلو که یکی از نظریه پردازان و طرفداران این نظریه است تاثیر بسیار مهمی در آموزش و پرورش آمریکا داشته است. نظریه او مبتنی بر این مفهوم است که ارضاء نیازها «مهمترین اصل زیربنای رشد است» (مازلو، 1987). از نظر مازلو مهمترین خصوصیات انگیزش گرایش به نیاز جدید و بالاتر است که با ارضاء نیازهای پایین تر ظهور می کند. وقتی نیازهای اولیه(پایین تر) مانند نیاز به ایمنی – ارضاء شد نیازهای دیگر هم چون نیازهای انگیزاننده جایگزین آنها می شود. انگیزه افراد مستقیما" برخواسته از نیازهای آنها است و لذا انسان در رفتار خویش به ارضاء نیازش گرایش دارد. (بروفینگ، گلاور،ترجمه فرازی، 1375)

سلسله مراتب نیازهای مازلو عبارتند از :

1- نیازهای فیزیولوژیک: گرسنگی، تشنگی و امثال آن.

2- نیازهای ایمنی : احساس امنیت کردن و دور از خطر بودن.

3- نیازهای تعلق و محبت : به دیگران پیوستن، تعلق داشتن.

4- نیازهای عزت نفس : اجرا ودستیابی، نشان دادن کفایت در کارها، مورد تایید دیگران بودن.

5- نیازهای شناختی : دانستن، فهمیدن، کاویدن.

6- نیازهای ذوقی(هنری) : تقارن، نظم و زیبایی .

7- خودشکوفایی و رسیدن به تحقق نفس و شکوفا ساختن توانایی بالقوه.

مازلو چهار نیاز اولیه را نیازهای کمبودی نامید. زیرا وقتی که در انسانها کمبودی پیدا می شود برانگیخته می شود تا نیازهای خودرا تأمین کنند. اما زمانی به ارضاء سه نیاز دیگر که آنها باشد نیازهای وجودی نه به دلیل کمبود بلکه به علت علاقه اساسی انسانها به خودشکوفایی، دانش وزیبایی برانگیخته می شود. (باریچ، تامباری، 1995).

در نیازهای پیشنهادی مازلو، نیازهای مراحلی هستند که باید در مسیر حرکت به سمت رشد از آنها گذر کرد. این مراحل به شکل سلسله مراتبی هستند یعنی هر مرحله از نیاز، قبل از اینکه نیاز مرحله بعدی برانگیخته شود باید ارضاء شده باشد تا وقتی نیازهای فیزیولوژیکی برآورده نشود انسان در پی نیازهای ایمنی نیست. همین طور تا زمانی که نیازهای ایمنی تأمین نشود انسان درپی ارضاء نیاز به عشق وتعلق برنمی آید. آنچه که بیش از هرچیز ازلحاظ نظری مازلو به آن توجه داشت طرح کلی مسئله بود. درابتدا نیازهایی در زندگی انسان انگیزاننده است که جزء نیازهای کمبودی باشد وپس از آنکه نیازهای کمبودی ارضاء شد نیازهایی که بازتاب علایق درونی انسان برای خودشکوفایی دانش وزیبایی است بروز می کند. (برونینگ، گلاور، ترجمه خرازی، 1375).

گلدشتاین(1962) و راجرز(1970) از دیگر حامیان این نظریه هستند.

نظریه اتکینسون درباره انگیزش: اتکینسون مانند هال ولوین تلاش کرد تا تعیین کنندگان رفتار را بشناسد وبین مؤلفه ها، ارتباط ریاضی برقرار کند. وجه تمایز اتکینسون از دیگر صاحب نظران پژوهشهای انگیزش این است که وی بر تفاوتهای میان فردی بسیار تأکید می کند ولی با همه این احوال نظریه وی با نظریه های هال ولوین شباهت بسیار دارد. هال ولوین رفتار را تابعی از حالت موجود ارگانیزم(کشاننده، تنش)، ویژگی هدف یا موضوع عشق (ارزش معشوق، جاذبه هدف) وعاملی که بیانگر تجربه ویادگیری است(عادت فاصله روانشناختی ) در نظر می گیرند. اتکینسون نیز عامل مشابه فردی، متغیرهای محیطی وتجربی را تعیین کنندگان رفتار می داند.

جهت دریافت فایل بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت لطفا آن را خریداری نمایید