دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 2867 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 77 |
بررسی علل اجتماعی و تربیتی دروغگویی در کودکان دبستانی و راههای درمان آن
مقدمه :
در زیر این آسمان کبود و درجای جای این دنیای بی دروپیکر و در هر کجا، خانوادهای را میتوان یافت که در آرزوی داشتن فرزندی خوب و شایسته است. تمامیپدرها و مادرها در تلاش هستند تا فرزندان خود را با شایستگی تربیت کنند. متأسفانه چون خانوادههایی که در راه این آرزو به بیراهه میروند و در می یابند که چه باید بکنند و هیچ کس را نمی یابند تا دست آنها را در راه پرپیچ و خم بگیرد و آنها را سالم به مقصود برساند. فرزندان ما به هر گونه که هستند، دست پخت ما و محیط ماه هستند. خوبی آنان از آن ما است و بدی آنان حاصل بد تربیت کردن آنها. شناخت دنیای کودک، شناخت خود کودک است. و شناخت کودک، راهبردی او به سوی سعادت و پیروزی.
دنیای وجودی کودک، دنیای پر رمزوراز است که برای شناخت این دنیا باید مجهز به اطلاعاتی در زمینة روان شناسی کودک شد.
با توجه به کمبود متخصص و فقر آگاهیهای عمومیدر این زمینه و نیز وجود تعداد قابل توجهی از کودکانی که اختلالات رفتاری دارند، باعث شده که دنبال تحقیق حاضر که علل اجتماعی و تربیتی دروغگویی در کودکان دبستانی و راههای درمان آن است، برویم تا شاید بتوانیم با آشنا کردن مربیان و والدین به علل و درمان دروغگویی، کودکان را به مسیر سالم زندگی هدایت کنیم و بدین طریق قدمی هر چند اندک در جهت فراهمسازی محیطی سالم از نظر روانی برداریم.
فصل اول
مقدمه تحقیق
موضوع تحقیق :
« بررسی علل اجتماعی و تربیتی دروغگویی در کودکان دبستانی و راههای درمان آن»
خلاصه تحقیق
دروغگویی عادت زشتی است که وقتی در یک جامعه یا در یک فرد پیدا شود، میزان استفاده از نیروهای جامعه را کاهش میدهد، اعتماد سلب میگردد و در نتیجه نظم و روال امور ضعیف میشود. و چون این عادت زشت از کودکی در کودک شکل میگیرد باید جلوی بروز این پدیده را از کودکی گرفت و به درمان آنها اقدام کرد.
این موضوع در 5 فصل انجام شده است. در فصل اول در بارة ضرورت و اهمیت تحقیق و هدف کلی آن و روش آماری و وسیلة تحقیق و محدودیت تحقیق و تعریف واژهها و وظیفههای تحقیق صحبت شده است که فرضیهها عبارتند از :
1- آموزشهای نادرست خانواده و الگوهای ناصحیح ارائه شده توسط والدین، باعث دروغگویی در کودکان میشود.
2- انتظارات معقول والدین و اطرافیان کودک، باعث کاهش دروغگویی آنان میشود.
3- دروغگویی بیشتر کودکان از احساس کمبود و نیازهایشان سرچشمه میگیرد.
و در فصل دوم در مطالعات گسترده در بارة دروغگویی، علل و درمان آن صحبت شده همچنین به عوامل تربیتی و اجتماعی آن پرداخته شده و در بارة هر یک مفصلاٌ توضیح داده شده است. و در آخر فصل دوم در باره پیشنه تحقیق که از دو تحقیق مشابه تحقیق خود استفاده شده است. صحبت شده است و آن دو تحقیق نقد و بررسی گردیده است.
در فصل سوم تحقیق، روش جمع آوری اطلاعات از کتابها و مجلات و مقالات و پژوهش نامههای پراکنده مربوط به موضوع گردآوری شده است و همچنین شیوة گزینش جمعیت آماری که تعداد 60 نفر از معلمان آموزشی ابتدائی مشهد هستند و از بین مدارس ابتدائی مشهد بطور تصادفی انتخاب شدهاند. و همچنین متغیرها و تعاریف عملی آنها و یک متن پرسشنامه نوشته شده است.
در فصل چهارم روش آماری و تجزیه و تحلیل دادهها است. از روش آماری پیمایشی استفاده شده است و در بارة هر سئوال پرسشنامه یک جدول و نمودار ترسیم شده و در آخر هم برای هر فرضیه یک جدول و نمونه آورده شده است و در زیر هر نمودار توصیفی بیان شده است.
در فصل پنجم نتیجه گیری از دادهها و تجزیه و تحلیل آنها شده و در کل نتیجه گرفته میشود که تمام عوامل ذکر شده در دروغگویی کودکان مؤثر بوده، مخصوصاٌ عوامل خانوادگی و کمبودها که این پدیده راتشدید میکند و بعد محدودیتهای اجرای تحقیق که همان عدم دسترسی به تحقیقات مشابه بوده و چند کاربرد و توصیه به اولیاء و دست اندرکاران تعلیم و تربیت و در آخر هم فهرست منابع و مأخذ آورده شده است.
اهمیت و ضرورت تحقق :
درغگویی عادت زشتی است که وقتی در یک جامعه یا در یک فرد پیدا شود، میزان استفاده از نیروهای جامعه را کاهش میدهد. یعنی وقتی یک عده دروغگو پیدا شوند، اعتماد سلب میگردد و در نتیجه نظم و روال امور ضعیف میشود و بخش زیادی از نیروها باید برای جلب اعتماد به مصرف برسد.
اگر در معاملات بازار، دروغ رایج شد، باید نیروی زیادی صرف از بین بردن آفات دروغ گردد. یعنی برای خرید یک کالای مختصر که مجموع وقتی که به طور طبیعی احتیاج دارد 10 دقیقه است، ممکن است دو ساعت وقت و نیرو صرف شود تا تحقیق زیادی برای به دست آوردن قیمت واقعی جنس صورت گیرد، تا علیرغم خیانت و دروغی که در محیط وجود دارد، بتوان قیمت واقعی آن را به دست آورد. بنابراین با به وجود آمدن آفت دروغ، جلوی رشد نیروها گرفته میشود، یعنی مقدار بازده و پیشرفت کار کاهش مییابد و جلوگیری از رشد و تربیت خواهد بود و نیز هر فساد و گناهی که در جامعه پیدا شود، آفت و بلای رشد و تربیت آن جامعه است. پس باید جلوی دروغگوئی را از کودکی در آنها گرفت و آنها را درمان کرد، تا بتوانیم شاهد شکوفائی جامعه آیندة خود باشیم.
اهداف تحقیق :
با توجه به اینکه کوشش متخصصان آموزشی و پرورشی برآنست که راههایی بیابند تا قدرت یادگیری و خلاقیت کودکان را افزایش دهند هدف کلی و عمدة این تحقیق اینست که :
علل بروز دروغگویی کودکان از دو بعد تربیتی و اجتماعی شناسایی شود و همچنین راههای درمان آن، تا کودکان بتوانند با واقعیتها آشنا شده و به جای ترس و پناه بردن به دروغگویی و فکر خود را صرف دروغگویی و دروغ پردازی کردن، آن را صرف یادگیری و خلاقیت نمایند و جامعه را از فساد و تباهی نجات دهند و بسوی پیشرفت سوق دهند. مخصوصاٌ که در دین اسلام دروغ گناهی بزرگ کبیره شناخته شده است و تأکید شدید بر پرهیز از آنست.
فرضیههای تحقیق :
1- آموزشهای نادرست خانواده و الگوهای ناصحیح ارائه شده توسط والدین باعث دروغگوئی در کوکان میشود.
2- انتقادات معقول والدین و اطرافیان از کودک، باعث کاهش دروغگویی آنان میشود.
3- دروغگویی بیشتر کودکان از احساس کمبود و نیازهایشان سرچشمه میگیرد.
محدودیت تحقیق :
1- عدم دسترسی و در اختیار نداشتن تحقیقی کاملاٌ مشابه تحقیق انجام شده
2- عدم دسترسی به کتب و منابعی که کلاٌ در باره دروغ گویی نوشته شده باشد و دسترسی به این منابع از مقالاتی پراکنده در کتب مختلف گردآوری شده است.
تعریف اصطلاحات و تعارف عملیاتی متغیرها :
استهزاء : بر کسی خندیدن، کسی را دست انداختن و سربه سر گذاشتن و ریشخند کردن مسخره کردن.
اضطراب ( Anxiety ) :جنبیدن، لرزیدن، تپیدن، پریشانحال شدن، یکدیگر را با چیزی زدن، بهم واکوفتن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی.
اعتبار : عبرت گرفتن، پند گرفتن، چیزی را نیک انگاشتن و شگفتی کردن چیزی یا کسی را به دیگری قیاس کردن و نیز به معنی اعتماد و راستی و درستی وآبرو و قدر و منزلت است.
انیگزه : سبب، باعث، علت، آنچه که کسی را به کاری برانگیزاند.
اهانت : خوار کردن، سبک داشتن، سبک شمردن، پست کردن.
تحریک : حرکت دادن – جنبش دادن، جنباندن – بحرکت درآوردن، برانگیختن، وادار کردن.
تخیل : خیال درآوردن – به کار انداختن – خیال پنداشتن و گمان کردن، تکبر کردن، پند و گمان
تصنع : خودآرایی کردن – به تکلیف خود را بحالتی وانمود کردن – ظاهرسازی کردن.
تعدیل : راست کردن – برابر کردن – هموزن کردن – دو چیز را با هم مساوی کردن.
تفهیم : فهماندن – حالی کردن.
تنبیه : بیدار کردن، هوشیار ساختن، آگاه کردن کسی برامری.
ترس : بیم، خوف، ترسیدن.
تهدید : ترساندن، بیم دادن، بیم عقوبت دادن.
تمرد : سرپیچی کردن – گردنکشی کردن – نافرمانی کردن.
تحریف : کج کردن – گردانیدن، تغییر و تبدیل دادن و گردانیدن کدام کسی از وضع و طرز و حالت اصلی خود بعضی حروف کلمه را عرض کردن و تغییر دادن معنی آن.
حقارت : کوچک شدن، پست شدن، خوار شدن، کوچکی، پستی، خواری.
خطر : نزدیک به هلاک، یا آنچه مایة تلف شدن کسی یا چیزی باشد و بمعنی شرف و بزرگی و بلندی قدر مقام.
درک : در رسیدن، رسیدن به چیزی، رسیدن به حاجت، دریافتن، پی بردن،
سرزنش : سرکوفت، طعنه، ملامت، نکوهش.
قبح : زشت شدن، زشتی، ضد حسن.
گزافه : بسیار بیحساب، بیحد، بیهوده، عبث، سخن بیهوده،
لاف : گفتار بیهوده و گزاف، دعوای زیاده از حد، خودستایی،
وحشت : تنهایی، خلوت، اندوه و ترسی و دلتنگی از تنهایی.
فصل دوم
بررسی پیشینه تحقیق
مقدمه
از حکیمیپرسیدند : تربیت از چه سالی آغاز میشود ؟ پاسخ داد : بیست سال قبل از تولد و اگر این مدت کافی نباشد باید برآن افزود.
آری ! واقع امر این است که فرایند تربیت به معنای اخص آن سالهای قبل از تولد فرزند آغاز میشود. هر کودکی که پای به عرصه وجود میگذارد و چشم به تماشای جهان هستی میگشاید، تبریک خالق کمال آفرین بدرقة راهش میشود. این کودک خود بالقوه پدر است و مادر. پس برنامههای جامع تربیتی او میبایست متضمن اندیشههای پدرپروری و مادرپروری نیز باشند، به دیگر سخن کودکان و نوجوانان امروز، پدران و مادران فردا میباشند. [1]
یکی از صفات پسندیده که هماهنگ با سرشت با آدمیان است. راستگویی است.
هرانسانی بالقوه مایل است راست بگوید و همچنین سخنانی را که از دیگران میشنود راست تلقی کند. دروغ گفتن انحراف از صراط مستقیم و فطرت و خلقت است و بدون تردید مخالف وجدان اخلاقی بوده و در نظر کلیة ملل و اقوام جهان ودر تعالیم قاطبة پیامبران الهی عملی ناپسند و مزموم است. بدبختانه این مرض خطرناک از دوران کودکی بچههای کوچک به این ناخوشی خانمان برانداز دچار میشوند و به دروغگویی عادت میکنند و گاهی چنان به این خوی ناپسند انس میگیرند که از دروغ گفتن لذت برده و از اینکه دیگران را به گفتههای نادرست و غیر واقعی خود جذب کنند، مسرور میشوند، پدران و مادران و مربیان ارجمند باید بدانند که اگر از دوران کودکی جلوی این ناخوشی خطرناک گرفته نشود، ممکن است فرد تا پایان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضی از خانوادهها این ناراحتی را کوچک و ناچیز تلقی کرده و اساساٌ در فکر پیشگیری یا درمان آن نیستند. اگر فرزند آنها شب تب کرده یا عطسه بی موقعی بکند سخت ناراحت میشوند و فوراٌ برای درمان او اقدام میکنند ولی از دروغ گفتن فرزند خویش تأثری ندارند. خانوادههای دیگری هستند که کم و بیش به اهمیت و خطر دروغگویی واقف اند و از اینکه فرزندشان دروغ میگوید ناراحت میشوند ولی راه جلوگیری و درمان آن را نمیدانند. [2]
بسیار طبیعی است که کودک 2 ساله، درک صحیحی از اهمیت راستی و و درستی نداشته باشد. لکن همین کودک تا سن 10 سالگی باید تفاوت بین راستی و درستی را درک کند.
برای کودک 5 یا 6 ساله طبیعی است که در افکار رویارویی و تخیلی غوطه ور شود و داستانهای بلند و طولانی تعریف کند. اما در واقع قصد فریب کسی را ندارد. بنابراین هیچ جای سرزنش و یا تنبیه وجود نخواهد داشت. والدین زمانی که آگاهانه در مورد مطلبی اغراق آمیز حرف می زنند، دروغ هم میگویند با این هدف که مستمعین را تحت تأثیر قرار دهند البته بدون اینکه قصد فریب آنان را دانسته باشند اما احتمالاٌ اغراقهای آنان را سخاوتمندانه تفسیر و تعبیر نمیکند.
الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد. اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ( برای مثال هنگامیکه مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده بگویند در منزل نیست ) غیر منطقی است از کودک انتظار راستگویی و درستکاری داشته باشیم، دروغ ممکن است درارتباط با نا امنی باشد. مثلاٌبرای مسائلی چون تمایل به جلب توجه و تحسین دیگران. کسب اعتبار و پرستیژ به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار او از وضعیتی نامطلوب هنگامیکه کودکی برای به زحمت انداختن دوستش دروغ میگوید، ضروری است کوشش به عمل آید تا دلیل این رفتار را کشف گردد. [3]
بسیاری از کودکان مخصوصاٌ در سنین معینی مطالبی میگویند که از نظر ما خلاف حقیقت و یا دروغ می آیند و بی شک چنین امری ما را خشمگین میسازند. آنچنان که گاهی وادار میشویم آنها را تنبیه کنیم و یا در موارد دیگری گفته های طفل اگر چه راست و درست باشد مورد توجه ما قرار گیرند.
میدانیم که دروغ برای کودک نیز زیان بخش است، اگر بدان عادت کند تدریجاٌ شخصیت او متزلزل شده و اعتبار خود را از دست خواهد داد. او نیازمند این امر است که جلب اعتماد اولیاء و مربیان خود را بنماید تا بتواند رشد کند. به هنگامیکه بزرگترها چنین اعتمادی بدو نداشته باشند او رشد نخواهند کرد. بعدها اگر مواقعی دردی او را رنج دهد و بخواهد آن را علنی نماید، بدان موفق نخواهد شد.
کودک درغگو کم کم اظهار نظر صریح خود را از دست خواهد داد، بخصوص که در بارة حرفهای خود ایمان نخواهد داشت و آن قاطعیت و صراحتی که برای ادامة کار و زندگی او لازم است از میان خواهد رفت.
دروغگویی نوعی ناسازگاری و نابهنجاری است و باید اصلاح شود. در طریق اصلاح و بازسازی کودک گام اول شناخت علل است. باید دید کودک چرا دروغ میگوید [4]
آیا تا به حال درزندگی به کسی دروغ گفته اید ؟ چرا ؟ به چه خاطر ؟ بعد از دروغ گفتن چه احساسی به شما دست داده است ؟ آیا میدانید ریشة دروغگویی در چیست ؟ آیا میدانید چرا شما و دیگران گاهی از اوقات مبادرت به دروغ گفتن میکنند ؟
برای دست یابی به جواب این سئوالات شاید خواندن و مطالعة این تحقیق و مقالة کمکی به شما باشد.
دروغگویی مخصوص طبقة خاصی نیست و به جنس خاصی نیز محدود نمیشود، بزرگ و کوچک ممکن است دروغ بگویند و گاهی از اوقات از دروغگویی خود نیز لذت ببرند. دروغگویی بیماری خانمان برانداز است که ایگر به فکر مداوایش نیفتیم هم فرد بیمار را به نیستی میکشاند و هم اطرافیان فرد مبتلا به نابودی سوق میدهد. دروغگویی گناهی بزرگ است و در بیشتر مواقع این گناه ریشة بسیاری از گناهان دیگر نیز خواهد بود.
دروغگو دست به انجام هر کاری می زند و در مقابل با پستی و وقاحت انجام اعمال خود را تکذیب میکند. دروغگویی دژی است که دروغگو آن را پناه خود میداند. کسی که در زندگی خود به دروغگویی عادت کرده باشد، هیچ گاه از انجام هیچ عملی خود را معاف نمیداند و با بی پروائی مبادرت به انجام کارهای زشت و ناپسند میکند، زیرا با دروغگویی میتواند خود را از عواقب انجام کارهای زشت مصون نگه دارد.
یکی از بزرگترین وظایف پدران و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان، پرورش خصلت راستگویی است. راستگویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است.
برای جلوگیری از دروغگویی باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد. علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت.
علت دروغگویی را میتوان در این گروه علل جستجو کرد : ترس، ضعف، عجز، احساس حقارت و. .. کسی که قادر به پرداخت بدهی خود نیست در خانه بست مینشیند و به فرزندش میگوید به طلبکار بگوید که پدر در خانه نیست. کارمندی که بدون علت ترک خدمت کرده از ترس بازخواست مقامات مافوق به دروغ گرفتاریهای واهی را مطرح میکنند. کودکی که از کتک خوردن میترسد، شکستن شیشة پنجره را به گردن دیگری می اندازد، اگر بخواهیم ریشة تمام دروغهای یاد شده را پیدا کنیم به یک سر منشأ میرسیم و آن ترس و عقده حقارت و تربیت نادرست است. افرادی که بیشتر دروغ میگویند بیشتر در خود احساس ضعف و حقارت میکنند. اگر بخواهیم جامعهای سالم و افرادی راستگو داشته باشیم باید صفت نیکوی راستگویی را از کودکی به فرزندان بیاموزیم [5].
الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار میرود تقریباٌ همیشه متناقض هستند. یعنی بر عکس هدف و منظور ما نتیجه میدهند، این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمیکنند، بلکه غالباٌ خرابکاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد میشود. تهدیدها، رشوه ها، وعدههای نیش دار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی در بارة دروغگویی دزدی و آموزش ادب، بی ادبی و بی احترامی. [6]
وقتی کودکان دروغ میگویند والدین از ظلم برافروخته میشوند، بخصوص وقتی که دروغ آشکار است ودروغگویی تجربه. شنیدن پافشاری کودکی در این که به رنگ است نزده است یا شکلات را نخورده است وقتی که صورت و پیراهنش خلاف این را میرساند، بسیار خشم آور است گاهی اوقات کودکان بدین خاطر دروغ میگویند که اجازه ندادند حقیقت را بر زبان آورند. وقتی کودک به مادرش میگوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اظهار کند که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد، خب، شما فکر میکنید این کودک چه نتیجهای از این تجربه خواهد گرفت که آدم را به خاطر حقیقتگویی کتک می زنند و به خاطر دروغگویی پاداش میدهند و نیز اینکه مادرش دروغگویی رادوست دارد. [7]
ما اگر بخواهیم راستگویی و صداقت را به کودک یاد بدهیم پس باید برای گوش کردن به حقایق تلخ به همان اندازة حقایق دلپسند زمینه داشته باشیم.
اگر قرار است کودک راستگو و صادق بار بیاید پس نباید او را تشویق و تحریک کرد که در بارة احساساتش دروغ بگوید. حال این احساسات چه مثبت باشد چه منفی و چه دمدمی مزاج، کودک از واکنشهایی که ما در برابر احساسات بیان شده او نشان میدهیم، یاد میگیرد که آیا صداقت و راستگویی بهترین حقیقت است یا نه ؟
وقتی کودکان به خاطر گفتن حقیقت تنبیه میشوند، برای دفاع از خودشان دروغ میگویند. همچنین دروغ میگویند تا آنچه را که در واقعیت فاقد آن هستند، در خیال به دست آورند. [8]
دروغها بیان کنندة حقایق مربوط به امیدها و دلهرهها هستند. دروغها آشکار کنندة آن چیزی هستند که فردی انجام خواهد دهد یا باشد. برای شنونده خوب میفهمد، دروغها آنچه را که دروغگو سعی در پنهان کردنش دارد، آشکار میکنند. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس سازد، نه افکار مفهوم آن یا محکومیت آن.
فرد دروغگو را ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب میکنیم میتوانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیتها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص دهند [9].
برخورد با دروغگویی و عدم صداقت کودک
خط مشی مادر برابر دروغگویی مشخص است. ازیک طرف نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را هی سئوال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم و از طرفی دیگر باید حتماٌ و بدون تردید رک پوست کنده حرف بزنیم. وقتی پی میبریم که از زمان برگشت کتابی که کودک از کتابخانه گرفته بود گذشته و کودک هنوز کتاب را به کتابخانه پس نداده، ما نباید بپرسیم که کتاب را برگرداندهای به کتابخانه ؟ مطمئنی ؟ پس چی شد. که کتاب هنوز این جا مانده ؟ بلکه به جای آن چنین خاطر نشان میکنیم « مثل اینکه از زمان برگشت این کتاب به کتابخانه گذشته » [10].
علائم و نشانههای دروغگو
هر گاه کودکی درموقعیتی نامطمئن و نا امن قرارگیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتاردروغ متوسل میشود. دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود به دیگران را از دست میدهد و نسبت به اطرافیان بدبین میشود. دروغگو فراموشکار است و پس از مدتی بدنام و بی اعتبار میشود. دروغگویی باعث تغییرات جسمینظیر افزایش ضربان قلب، تغییر حالت چشم، رنگ پریدگی، برافروختگی، بیقراری، و ناآرامی و خشک شدن دهان و گاهی لکنت و پراکنده گویی میشود. [11]
علل دروغگویی
الف ) عوامل اجتماعی :
1ـ جلب توجه و تحسین :
گاهی در میان جمعی از میهمانان معمولاٌ کودک فراموش میشود – همه سرگرم کار و تلاش صحبت یا بازی هستند. به خود و بحثهای خویش سرگرم میشوند، بدون اینکه حساب کنند دل کوچکی هم در کنارشان میتپد. و انتظار شرکت در بحث و مذاکره را دارد. کودک برای اینکه جلب نظر کند و به گونهای خود را وارد صحنه نماید به دروغ متوسل میشود. آنهم دروغی بزرگ و اغراق آمیز. یکباره خبر تلخی را میدهد، سخنی میگوید که همه با نظر اعجاب بدو بنگرند و حرف و کار خود را رها کنند.
2ـ بدآموزی :
کودک دروغ بلد نیست آن را از کسی آموخته است و پیداست بیش از هر کس از والدین و معاشران کودک هستند که به او دروغ آموخته اند آنها زمینة آن را در کودک فراهم کرده و به آن وا داشته اند. فی المثل طفل را در میان جمع به رودربایستی قرار داده و از او خواسته اند اقرار کند برادر کوچکش را دوست دارد. در حالیکه او از برادرش که سهم محبت او را از والدین دزدیده متنفر است. زمانی پدر و مادر در حضور جمعی ازمسألهای سخن میگوید که طفل بعیان میداند که دروغ است. بدیهی است که هر گونه اظهار نظر بر خلاف حقیقت نوعی بدآموزی و درس بدی برای او خواهد بود. او میفهمد که درمواردی هم میتوان خلاف حقیقت را گفت. [12]
3ـ احساس کمبودها :
کودک برای جبران احساس کمبودی که دارد متوسل به دروغگویی میشود. [13]
کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود میکنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینههای گوناگون نظیر شغل والدین و محل سکونت وضع تغذیه و سفر. ...، دروغگویی متوسل شوند و درون آشفته و نگران خود را بدان وسیله به طور موقت تسکین دهند [14]
4ـ احساس حقارت :
بر تمامیکسانیکه در محیط زندگی کودک بوده و با او در تماس هستند توصیه میشود که به شخصیت کودک احترام بگذارند و زیرا کودکانی که موردتوجه نیستند، یا به آنها احترام گذاشته نمیشود، یا مورد تمسخر و استهزاء قرار میگیرند یا آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار میدهند، احساس حقارت کرد. و برای رهائی از این حالت به دروغگویی خواهند پرداخت تا خود را بهتر از آنچه هستند نشان دهند. [15]
5ـ لاف زنی و گزافه گویی :
انگیزههای دیگری نیز هستند که میتوانند فرزند شما را وادار به دروغ گفتن کنند مثلاٌ لاف پردلی و شجاعتهایی که نکرده خواهد زد. گاهی حتی لاف از بزهکاریهایی که مرتکب نشده خواهد زد تا به نوعی تظاهر به خشونت طبع و قساوت قلب کرده باشد. بدیهی است که هیچ یک از این گزافهها و لافها را نباید تشویق کرد و خوب است بچه بفهمد که لاف زدنها در شما بی اثر است. و چنین بچهای به حق یا ناحق خود را نسبت به محیط مفروض احساس پستی و زیردستی میکند. مثلاٌ چیزی را خودش اختراع میکند تا او هم برای خو شنوندگانی داشته باشدو موردتقدیر و تقرب واقع شود [16]